خارپشتی ازیک مار تقاضا کرد که بگذار
من نیز در لانه تو ,مأواگزینم وهمخانه تو باشم
مارتقاضای خارپشت راپذیرفت
واورا به لانه تنگ وکوچک خویش راه داد!
چون لانه مارتنگ بود
خارهای تیز خارپشت هردم به بدن نرم مار فرو می رفت
ووی را مجروح می ساخت.
امامار از سر نجابت دم بر نمی آورد
سرانجام مارگفت :
نگاه کن ببین چگونه مجروح وخونین شده ام
میتوانی لانه من را ترک کنی؟
خارپشت گفت من مشکلی ندارم
اگرتوناراحتی میتوانی لانه دیگری برای خود بیابی,
عادت ها ابتدابه صورت مهمان وارد میشوند
امادیری نمیگذرد که خودرا صاحبخانه می کنند
وکنترل مارا به دست می گیرند
مواظب خارپشت عادتهای منفی زندگیتان باشید
------------------------------------------------------------------------------------
روزهای رفته , به چوب کبریت های سوخته میمانند,
جمع آوری شده در قوطی خویش,
هر کاری میخواهی بکن ،آنها دوباره روشن نمیشوند
فقط سیاهی آنها دستت را آلوده میکند ,
روزهایت را بیهوده نسوزان ,
روزهایت را دوباره با عشق شروع کن...!!
و از زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ ،
ﮐــــــــــــــــــــــﻪ ﺩیگر ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮔﺸﺖ…
------------------------------------------------------------------------------------
روزي کشاورزي متوجه شد ساعت طلاي ميراث خانوادگي اش را در انبار علوفه گم کرده.بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهي کودک که بيرون انبار مشغول بازي بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه هاي علوفه را گشتند اما بازهم ساعت پيدا نشد.همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکي نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتي ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهي به او انداخت. کودک مصممی به نظر میرسید. باخود اندیشید: چرا که نه!. پس کودک به تنهايي درون انبار رفت و بعد از مدتي به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدي درحالي که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودک پاسخ داد: من کار زيادي نکردم، فقط آرام روي زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداي تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم!
"ذهن وقتي در آرامش است بهتر از ذهن پرمشغله کار ميکند. هرروز اجازه دهيد ذهن شما اندکي آرامش يابد تا ببينيد
چطور بايد زندگي خود را آنگونه که مي خواهيد سروسامان دهيد"
------------------------------------------------------------------------------------
لطفاً اين متن را با دقت دو بار بخوانيد:
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ يك ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺭﻭ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
نشاﻥ مى داد يك ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ يك ﺳﺮﯼ ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭﻭ ﺩﺍﺧﻞ يك ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ يك ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ يك ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻯ ﻣﺮغ ها ﺭﻭ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ؛ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﻻﻥ مى رود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺭﻭ مى آورد؛ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ يك ﺭوﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﻭﺭﺩﻥ ﺗﻮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﻭ مخفى اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ يك ﻣﺎﯾﻌﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ، ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
* ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ ديگه آمدن ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند ﻫﺮ ﭼﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ.
ﺟﺎﻟﺒﯿﺶ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺷﻮ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺭ مى شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد!؟ محققين ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭﻭ ﺩﻳﺪ.
ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ.
* ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدن ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوى مرغها را با اسپرى پاك كردند. ﺭﻭﺑﺎﻫﻬﺎ ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻫﺮﭼﯽ ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا ﮔﺸﺘﻦ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺭﻭ نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ماﻧﺪ، يك ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺮﺩﻩ .
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺩند ﻭ ﮐﻠﯽ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻋﮑﺴﻬﺎ ﻭ آﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ نشاﻥ مى دهد ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻥ ﺑﺮﺍﺛﺮ ﯾﮏ ﺷﻮﮎ ﻋﺼﺒﯽ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ.
ﻭ….
* ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻫﺴﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ مى كند ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﺰند ﻭ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ.
ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ.
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ كه ﻣﯿﺎيند ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺯباﻥ مى آورند ﺑﻌﺪ ﺟﺎلب اينكه ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﻭغ هاﺷﻮﻥ آﺷﮑﺎﺭ مى شود ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮوند ﻭ ﺍﺻﻼً ﻭ ﺍﺑﺪﺍً ﻫﻢ ﺧﻢ ﺑﻪ آﺑﺮﻭ نمى آورند ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺎك تر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ
ﭼﻘﺪﺭ زشت است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺍﺯﺵ ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﺑﮕﯿﺮند.
* ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ گرچه ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺟﺎلبى ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺍﺷﺖ...
------------------------------------------------------------------------------------
درس زندگی
استادی قبل از شروع کلاس فلسفه اش در حالی که وسایلی را به همراه داشت در کلاس حاضر شد. وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلامی شیشه خالی سس مایونزی را برداشت و با توپ های گلف شروع کرد به پر کردن آن.
سپس از دانشجویان پرسید که آیا شیشه پر شده است؟ آنها تایید کردند. در همین حال استاد سنگریزه هایی را از پاکتی برداشت و در شیشه ریخت و به آرامی شیشه را تکان داد.
سنگریزه ها با تکان استاد وارد فضاهای خالی بین توپ های گلف شدند و استاد مجددا پرسید که آیا شیشه پر شده است یا نه؟ دانشجویان پذیرفتند که شیشه پر شده است…
این بار استاد بسته ای از شن را برداشت و در شیشه ریخت و شن تمام فضای های خالی را پر کرد. استاد بار دیگر پرسید که آیا باز شیشه پر شده است؟ دانشجویان به اتفاق گفتند: بله!
استاد این بار دو ظرف از شکلات را به حالت مایع در آورد و شروع کرد به ریختن در همان شیشه به طوری که کاملا فضاهای بین دانه های شن نیز پر شود. در این حالت دانشجویان شروع کردند به خندیدن.
وقتی خندیدن دانشجویان تمام شد استاد گفت: “حالا”، ” می خواهم بدانید که این شیشه نمادی از زندگی شماست. توپ های گلف موارد مهم زندگی شما هستند مانند: خانواده، همسر، سلامتی و دوستان و اموالتان است. چیز هایی که اگر سایر موارد حذف شوند زندگی تان چیزی کم نخواهد داشت. سنگریزه ها در واقع چیز های مهم دیگری هستند مانند شغل، منزل و اتومبیل شما. شن ها هم همان وسایل و ابزار کوچکی هستند که در زندگی تان از آنها استفاه می کنید…
و این طور صحبتش را ادامه داد: اگر شما شن را در ابتدا در شیشه بریزید در این صورت جایی برای سنگریزه ها و توپ های گلف وجود نخواهد داشت. و این حقیقتی است که در زندگی شما هم اتفاق می افتد. اگر تمام وقت و انرژِی خود را بر روی مسائل کوچک بگذارید در این صورت هیچگاه جایی برای مسائل مهم تر نخواهید داشت. به چیز های مهمی که به شاد بودن شما کمک می کنند توجه کنید.در ابتدا به توپ های گلف توجه کنید که مهم ترین مسئله هستند. اولویت ها را در نظر آورید و باقی همه شن هستند و بی اهمیت.
دانشجویی دستش را بلند کرد و پرسید: پس شکلات نماد چیست؟
استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که این سئوال را پرسیدی! و گفت: نقش شکلات فقط این است که نشان دهد مهم نیست که چه مقدار زندگی شما کامل به نظر می رسد مهم این است که همیشه جایی برای شیرینی وجود دارد.
------------------------------------------------------------------------------------
قابل توجه والدین عزیز:
در سال ۱۹۹۸ دانشگاه استنفورد مقالهای منتشر کرد که در آن Mueller و Dweck به بررسی «مکانیزم اثر تشویق» بر کارآیی دانشآموزان پرداخته بودند. نتایج این تحقیق، نگرش به شیوهی «انگیزش» را نه تنها در حوزهی دانشآموزان و درس و مدرسه، بلکه حتی در حوزهی آموزش و یادگیری سازمانی نیز تغییر داد.
در این تحقیق کودکان و دانشآموزان به سه گروه مختلف تقسیم میشدند و در هر گروه، زمانی که دانشآموزان در حل یک مسئله موفق میشدند به شیوهی متفاوتی تشویق میشدند.
شیوهی اول، این بود که به آنها میگفتند: «آفرین. تو خیلی تیزهوش هستی».
در روش دوم زمانی که مسئله حل میشد میگفتند: «آفرین. مسئله را خوب حل کردی» و زمانی که مسئله نادرست حل میشد میگفتند: «نه! مسئله را اشتباه حل کردی».
در سومین روش، به عنوان تشویق گفته میشد: «آفرین. تو تلاش خودت را کردی».
این آزمایش بارها و در شرایط مختلف تکرار شد و نتیجه بسیار جالب بود.
کسانی که به عنوان تشویق از «استعداد و تیزهوشی» آنها تعریف میشد، به تدریج توانمندی «حل مسئله» آنها کاهش یافت. همینطور در صورتی که در حل یک مسئله با شکست مواجه میشدند، توانایی آنها در حل مسائل بعدی نیز تحت الشعاع قرار میگرفت. اما بهترین نتیجه زمانی حاصل شد که همواره در تشویق، از «میزان تلاش» دانش آموز صحبت میشد.
مولر دربارهی دلیل تاثیر منفی تعریف از «هوش» بر روی کارایی و عملکرد انسانها مینویسد: «ما هرگز همیشه برنده نیستیم. همیشه مشکلاتی وجود دارند که حل نمیشوند و نبردهایی هستند که در آنها شکست میخوریم. آنکس که احساس کند موفقیتاش ناشی از هوش بالاست، پس از هر بار شکست، اعتماد به نفس و باور خود را کمی از دست خواهد داد. اما آنکس که احساس میکند موفقیتاش ناشی از تلاش است، هر موفقیت به او انرژی بیشتر میدهد و هر شکست به او یادآوری میکند که باید تلاش خود را افزایش دهد».
این تحقیق بیش از هر کس دیگر، باید مورد توجه والدین و همینطور مدیرانی قرار بگیرند که کارکنانشان، نخستین ماههای فعالیت در یک سازمان جدید را تجربه میکنند…
------------------------------------------------------------------------------------
روان شناسی آنتروپولوژی ،
یعنی مردم شناسی
در جواب آدم سالم کیست؟
اینطور میگوید:
آدم سالم ،آدميه كه با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستيز نيست،
نتيجتاً حضورش به آدم انرژى ميده!
بيشتر از اينكه انتقادگر باشه، مشوقه!
بيشتر از اينكه منفى باشه، مثبته!
بيشتر از اينكه متكبر باشه، متواضعه!
بيشتر از اينكه بخواد خودنمايى كنه، دوست داره در يك فضاى اشتراكى، ديگرانو ببينه و همينطور خودش ديده بشه!
با آدم سالم، شما بهترين بخش وجودتون بيرون مياد،
آدم سالم زيباييهارو ميبينه و به زبون مياره!
آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست كه ميبينى، فى البداهه است!
خلاقيت داره،
برخوردش محترمانه است،
حرمت شما حفظ ميشه،
ميتونيد به او اعتماد كنيد،
احساس امنيت كنيد!
آدم سالم كنترل نياز نداره،
تحقير نياز نداره،
تسلط نياز نداره!
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو ميده كه در حقيقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی
این آدمها را در گوشه ای از زندگی حفظ کنید..
------------------------------------------------------------------------------------
اپیزود اول:
+راستش رو بخواید من اصلا به روانشناسی اعتقاد ندارم.
-کار درستی میکنید، علم دین نیست که بشه بهش اعتقاد داشت،
+نه به نظر من روانشناسی اصلا علم نیست.
-اگه نظر شما اینه که من به بحث های غیرعلمی علاقه ندارم.
+پس چطور رفتید روانشناسی خوندید؟
-شاید برای اینکه در چنین لحظه ی خاصی شما سوالی داشته باشید که از من بپرسید!
+دارین منو مسخره میکنین؟
-شما چیز مسخره ای در خودتون میبینید؟
+من نه، ولی انگار شما میبینید.
-آیا شما اغلب فکر میکنید دیگران چیز مسخره ای در شما میبینن؟
+:@ :@ :@
اپیزود دوم:
+راسته میگن روانشناس ها خودشون دیونه اند؟
-نه در اون حد دیوونه که تو چشم مردم نگاه کنن و بهشون بگن راسته میگن شما دیوونه اید؟
+:-SS
اپیزود سوم:
+وای شما روانشناسید؟ میشه بگید من چطور آدمی ام؟
-اووم شما آدم عجیب و جالبی هستید!
+وای واقعا چطور؟ از کجا فهمیدین؟
-شما اونقدر جالب و عجیب هستید که فکر میکنید روانشناسا تو یه نگاه میتونن بگن شما چطور آدمی هستید،
+وا!!!!
پ.ن: سه موقعیت آشنا برای همه روانشناس ها از ترم یک تا آخر عمر
------------------------------------------------------------------------------------
مبتلایان به اوتیسم، خلاقترند!
روانشناسان دانشگاه آنجلیا (UEA) و دانشگاه استرلینگ ارتباط بین ویژگیهای ابتلا به اوتیسم و خلاقیت را مورد بررسی قرار داده و به نتایجی دست یافتند.
دکتر مارتین دوهرتی، نویسنده این مطالعه اظهار کرد: افراد مبتلا به اوتیسم ایدههای خلاقانه کمتر اما بهتری دارند. اوتیسم یک بیماری روانی است که از اوایل کودکی شروع میشود، به طوریکه کودک در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارد و شکلگیری ارتباط در این کودکان ضعیف است.
محققان این بررسی را در بین 312 نفر انجام و از طریق پرسشنامه آنلاین، اطلاعات مرتبط با بیماری اوتیسم و خلاقیت آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.
این مطالعه برای اولین بار بر روی ایدههای غیرمعمول بیماران اوتیسمی انجام شده است. افراد مبتلا به اوتیسم برای حل مشکلات، راهحلهای جایگزین ارائه میدهند که این راهحلها به عنوان تفکر واگرا شناخته میشود. دوهرتی افزود: افراد مبتلا به اوتیسم در تفکر خود سفت و سختتر هستند چرا که ایدههای آنها غیرمعمول و بسیار نادر و تعجب برانگیز است. این تفاوت در میان آنها پیامدهای مثبت برای حل خلاقانه موضوع دارد.
این پژوهش در مجله Autism and Developmental Disorders منتشر شده است.
------------------------------------------------------------------------------------
"انواع تیپ های خودشیفتگی از دیدگاه میلون"
۱) خود شیفته نخبه گرا:
این عده احساس افتخار و قدرت می کنند و تمایل دارند مقام و موفقیت های خود را به رخ دیگران بکشند. نخبه گرا معمولاً در حال ترقی است و شدیداً به ارتقای درجه خود مشغول است و می کوشد از هر فرصتی برای مشهور شدن استفاده کند.
۲) خودشیفته عاشق پیشه:
تمایل دارد اغواگر باشد، با این حال از صمیمیت واقعی اجتناب می کند. اینگونه افراد خیلی دوست دارند افراد ساده لوح و از لحاظ هیجانی نیازمند را وسوسه کنند و آنها را طوری به بازی بگیرند که به طور فریبنده ای نشان دهند دوست دارند با آنها رابطه نزدیکی داشته باشند، با این حال تنها علاقه واقعی آنها این است که به طور موقت از دیگران بهره کشی کنند.
۳) خودشیفته های غیراخلاقی:
این دسته بی وجدان، فریبکار، خودپسند و استثمارگراند. حتی وقتی که معلوم می شود آنها به خاطر انجام دادن رفتار غیرقانونی گناهکار هستند، نگرش بی اعتنایی دارند و به گونه ای عمل می کنند که انگار قربانی را باید به خاطر توجه نداشتن به آنچه روی داده است، سرزنش کرد!
۴) خود شیفته های جبرانی:
این گروه منفی گرا و لجبازند و می خواهند احساسات عمیق حقارتشان را خنثی کنند; در نتیجه می کوشند خود را برتر و استثنایی جلوه دهند.
●واقعیت های افراد خودشیفته
فردی که در دوران کودکی که بیش از هر زمانی نیازمند توجه هستیم مورد بی توجهی، طرد، تحقیر و توهین والدین و اطرافیان واقع می شود، لاجرم در بزرگسالی دیواری نامرئی به دور خود می پیچد و از این جهان سراسر آشوب به خویشتن خویش پناه می آورد و شیفته خویش می شود، چرا که دیگر تاب تحمل طرد و تحقیر و انتقاد را ندارد. هر کودکی نیاز دارد که والدین موفقیت ها و دستاوردهای او را تایید کنند و به آنها پاسخ های مثبت بدهند. کودک بدون اینها ناایمن می شود. این ناایمنی به طرز اسرارآمیزی در «خود والا بینی کاذب» جلوه گر می شود که می توان آن را از تلاش فرد برای جبران کردن آنچه قبلا از زندگی اش حذف شده، برداشت کرد. این افراد که از شالوده محکمی برای خود سالم بی بهره اند، خودکاذبی را به وجود می آورند که به طور متزلزلی بر عقاید خود بزرگ بینی و غیرواقع بینانه در مورد شایستگی و جذابیت آنها استوار است.
------------------------------------------------------------------------------------
مکانیسم های دفاعی و انواع آن
خصوصيات مشترك تمام اين مكانيسمهاي دفاعي شامل:
1- اغلب اوقات بطور ناخوداگاه اعمال ميگردند.
2- معمولا با تحريف، انكار و تبديل واقعيت توام بوده و موجب خود فريبي ميگردند.
كاركردهاي مكانيسمهاي دفاعي شامل:
3- محافظت از خود و ذهن خودآگاه و همچنين كاهش اضطراب، رنجش، درد، خشم، اندوه، سرخوردگي واسترس ميباشد.
4- آنها كمك به سازگاري و تطابق بهتر با شرايط و محيط پيرامون است. كنار آمدن با واقعيت.
5- دور نگهداشتن سائق هاي نهاد از هوشياري و حفظ آنها در ناخودآگاه.
6- محافظت خود انگاره از خجالتزدگي و احساس گناه نزد ديگران.حفظ آبرو، اعتماد بنفس و عزت نفس نزد ديگران.
مكانيسمهاي دفاعي از دوران خردسالي آموخته گرديده و سرانجام بصورت عادت در مي آيند.
برخي از اين مكانيسمها سازنده و انطباقي و برخي ديگر مخرب و غير انطباقي ميباشند كه به آنها اشاره خواهيم كرد. استفاده افراطي و اغراق آميز از اين مكانيسمها منجر به روان رنجوري (اضطراب منتج شده ازرفتار ناهنجار كنترل بيش از حد غرايز) واختلالات رواني وشخصيتي در فرد ميگردند.
چه زماني مكانيسمهاي دفاعي بيمار گونه و آسيب زا ميشوند:
1- استفاده افراطي، مكرر و اغراق آميز از آنها.
2- زماني كه دفاعها در حالت انعطاف ناپذير، خشك و انحصاري بكار ميروند.
3- هنگامي كه دفاعها شرايط كنوني را به شدت تحريف ميكنند.
4- استفاده از دفاعها منجر به پديد آمدن مشكلات جدي وعمده در روابط، دوستيها و لذت و برخورداري از زندگي سالم ميگردد.
5- دفاعها موجب تحريف احساسات و هيجانات گرديده و از ابراز سالم آنها جلوگيري ميكنند.
استفاده از مكانيسمهاي دفاعي بلوغ يافته پيامدهاي زير را بدنبال دارد:
سلامت عمومي بدن-سلامتي جسم وروان-بروز كمتر اختلالات رواني در فرد-دوستي و روابط پر مايه وسالم-رضايت شغلي-خوشي و شادكامي-تطابق عالي با شرايط و محيط.
تقسيم بندي مكانيسمهاي دفاعي
1- آسيب زا(PATHOLOGICAL): توانايي كنارآمدن با تهديدات واقعي را از فرد سلب كرده و درك واقعيت را ناممكن ميسازند. فرد در اين حالت واقعيت را بازآفريني و بازآرايي ميكند. از نگاه ناظر استفاده از اين دفاع ها جنون آميز و نابخردانه است. مثل: انكار، تحريف، فرافكني هذياني.
2- بلوغ نيافته و ناپخته(IMMATURE): در كودكان و بزرگسالان كاربرد دارد. اما از آنجايي كه استفاده از آنها منجر به رفتارهاي ناپسند و غير قابل پذيرش اجتماعي ميگردند، بزرگسالان استفاده از آنها را كنار مي نهند. اين دفاع ها بزرگسالان را در كنار آمدن بهينه با واقعيت ناتوان ميسازند. از ديد ناظر افرادي كه به اين دفاع ها متوسل ميشوند معمولا بلوغ نيافته و غير قابل دسترس مي نمايند. استفاده مداوم از آنها مشكلات جدي را در كنار آمدن با واقعيت پديد مي آورد. مثل: خيالپردازي، فرافكني، خود بيمار انگاري، رفتار منفعل-پرخاشگر و برون ريزي.
3- روان رنجور(NEUROTIC): در همه افراد شايع است. اين دفاع ها در كوتاه مدت مفيد بوده اما در بلند مدت منجر به مشكلاتي در روابط، شغل و كاميابي از زندگي ميگردند. مثل: توجيه عقلي، واپس زني، واكنش وارونه، جابجايي و گسستگي.
4- بلوغ يافته (MATURE): اين دفاع ها مقبول بوده و از بزرگسالان سالم سر ميزند. اين دفاع ها در سلامت روان افراد نقش تعيين كننده و مثبتي دارند. مثل: والايش، نوع دوستي، پيش بيني وشوخ طبعي .
انواع مكانيسم هاي دفاعي
۱- واپس راني(REPRESSION): سركوب و يا واپس راني اصـلي تـرين مـكـانيـسم دفـاعـي محـسـوب شـده و ديـگــر مكانيسم هـا بعنوان ابزار كمكي بكار مي روند. واپس راني بـه مـعـني جلوگيري از ورود افكار، خاطرات، آرزوها، اميال و تجـارب دردنـاك، نـاخـوشايـنـد، شرم آور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشيار مي باشد. در ايـن مـكـانـيـسم خـاطـرات اسـترس زا به طور گزينشي به ناخودآگاه رانده مي شوند. واپس رانـي بـا انـكار متفاوت است در واپس راني فرد هيچ چـيزي را نفي نميكند. مثال:دختري كه در خردسالي مورد تعـرض جنسي واقع شده، ايـن تـجـربـه دردنـــاك را سركوب ميكند.
2- فرونشاني(SUPPRESSION): واپس راني اي كه بطور ارادي و خودآگاه صورت ميگرد فرونشاني ناميده ميگردد. بازداري ارادي و هشيار از ورود افكار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشيار. احتراز از انديشيدن به مواد اضطراب زا و آزاردهنده و منحرف كردن هشياري به موضوعات ديگر. مثال: دانش آموزي كه به تعطيلات رفته، نگران است كه نتواند از پس امتحانات بر آيد، اما وي تصميم ميگيرد براي اينكه تعطيلاتش خراب نشود مدرسه و امتحاناتش را فرو نشانده و به آنها فكر نكند.
3- واپس روي(REGRESSION): در اين مكانيسم شيوه هاي حل مسائل به سبك بزرگسالان جاي خود را به رويكردي كودكانه ميدهد. واپس روي يعني بازگشت به مراحل ابتدايي رشد و تكامل (مراحلي مطمئن تر،امن تر و فاقد استرس) و بروز واكنشهاي بلوغ نيافته. مثال: بزرگسالي كه هنگام سرخوردگي و ناكامي عروسكي را در آغوش ميگ
يرد. مثال: مرد 25 ساله اي كه دچار مشكلات مالي جدي گرديده، تمايل پيدا ميكند به خانه پدري خود بازگشته و والدين از وي مراقبت كنند. مثال: مكيدن شست و يا مداد، به لحن كودكان صحبت كردن و هرگونه بروز رفتار سنين پايين تر از خود واپس روي محسوب ميگردد.
4- انكار(DENIAL): عبارت است از انكار و نفي واقعيت، رفتار، كردار و عامل اضطراب زا. عدم پذيرش واقعيت و رد رويدادها. مثال: مادري پس از دريافت خبر كشته شدن پسرش در جنگ، مرگ پسرش را انكار كرده و باز بشقاب غذايش را سر ميزغذاخوري مي آورد و يا لباسهايش را مرتب ميكند. مثال: افراد مسن غالبا پير شدن خود را انكار كرده و ميگويند ما هنوز جوان هستيم. مثال: معتادان همواره اعتياد خود را انكار ميكنند. مثال: پسري كه دوست دختري ندارد ميگويد من به دخترها نيازي ندارم. مثال: هنگامي كه پزشك سرطان را در بيمارش تشخيص ميدهد، بيمار آن را نادرست پنداشته و سراغ پزشك ديگري ميرود.
5- جابجايي(DISPLACEMENT): انتقال احساسات، هيجانات و تكانه هاي اضطراب زا از يك شخص و يا شيء (تهديد كننده و يا غير قابل دسترس) به فرد و يا شيء امن تر و قابل پذيرش تر. تخليه احساسات فروخورده بر سر اهداف بي خطر تر (افراد زير دست ، تحت فرمان، وابسته و يا ضعيف تر از شما). مثال: كارمند عصباني از دست رئيس خود، از آنجايي كه قادر نيست بر سر رئيس خود فرياد بكشيد، هنگامي كه به خانه باز ميگردد عصبانيت خود را سر همسر خود خالي كرده و سر وي فرياد ميكشد. مثال: فرزندان عصبانيت خود را با كوبيدن درها به هم ابراز ميكنند. مثال: يك مرد ناكام در ارضاي نيازهاي جنسي خود، به پرخوري روي مي آورد. مثال: دختري كه از سوي دوست پسر خود طرد شده فورا با پسر ديگري دوست ميشود.
6- دليل تراشي(RATIONALIZATION): عبارت است از استفاده از استدلالهاي منطقي و پذيرفتني براي توجيه رفتار و احساسات غير موجه و توجيه ناپذير- بازآرايي شناختي از ادراكات فردي-علل غير واقعي جانشين علت و انگيزه اصلي و واقعي ميگردد. مثال: فردي كه از اداره خود اخراج گرديده علت اخراج خود را چنين توجيه ميكند:من چون آدم متملقي نبودم و چاپلوسي رئيس را نميكردم اخراج شدم.در صورتي كه بي كفايتي و عملكرد ضعيف وي علت اصلي بركناري وي بوده است.مثال:سارقي كه به يك سوپرماركت دستبرد ميزند هنگام بازجويي ميگويد كه صاحب سوپر ماركت مستحق آن بوده است ويا برداشتن چند قلم جنس از ثروت صاحب آن نخواهد كاست.
7- جبران(COMPENSATION): مستور ساختن جنبه هاي منفي (كاستي هاي نامطلوب) خودانگاره و شخصيت با تاكيد و تقويت اغراق آميز جنبه هاي مثبت -متوازن سازي تقابلي ضعف ها وعيوب-فرد حس خود كم بيني، حقارت و شكست هايش را با مطرح ساختن خود در زمينه هاي ديگر پنهان ميسازد- تقويت يك ويژگي مثبت در جبران يك ويژگي منفي. و يا جبران ناكامي ها با كامجويي مفرط در زمينه هاي ديگر. جبران دو گونه است يكي تقويت ويژگي منفي و ضعيف و دوم جايگزين ساختن يك ويژگي مثبت و كارآمد جاي يك ويژگي منفي. مثال: كودك لاغر و نزار در بزرگسالي به پرورش اندام روي آورده و بدنساز ميشود. مثال: نوجواني كه از مشكلات تكلمي رنج ميبرد در بزرگسالي سياست مدار ويا سخنران ميشود. مثال: يك دانش آموز با چهره نا زيبا در دانشگاه، دانشجوي ممتاز گرديده و يا پژوهشگر ميشود. مثال: يك دختر نا زيبا رقصنده ماهر ميشود.
8- توجيه عقلي(INTELLECTUALIZATION): استفاده مفرط از تفكر و منطق انتزاعي-پرهيز از احساسات آزار دهنده با تمركز بر جنبه هاي عقلاني-انفصال هيجان از انديشه-ناديده گرفتن جنبه احساسي قضايا و پرداختن به تجزيه و تحليل شناختي آنها. مثال: تمركز بر جزئيات برگزاري مراسم ترحيم و خاك سپاري جاي عزاداري و سوگواري. مثال: بحث در مورد فاكتورهاي مهندسي ساختمانها و يا مكانيسم عمل زلزله ها پس از روي دادن زلزله جاي سوگواري و پرداختن به جنبه احساسي آن. مثال: زني كه مورد تعرض جنسي قرار گرفته شروع ميكند به تحقيق و جستجوي اطلاعات در زمينه ساير موارد تجاوزها و روانشناسي متجاوزان و قربانيان آن و يا در كلاسهاي دفاع شخصي شركت ميكند.
9- برون ريزي(ACTING OUT): استفاده از كنشهاي فيزيكي جاي كنار آمدن مستقيم با چالشها و صحبت كردن درباره احساسات خود- درست نقطه مقابل مكانيسم والايش است- تسليم خواسته هاي نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفي آن- مثال: مردي كه قادر به ابراز احساسات ناكامي و درماندگي خود در زندگي زناشويي نيست، به برقراري رابطه نامشروع روي مي آورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن. مثال: فردي كه هنگام خشمگين شدن قادر به كنترل خود نيست و به همه چيز آسيب مي رساند.
10- درون فكني(INTROJECTION): نوع شديد همانند سازي ميباشد كه در آن فرد ارزشها و ويژگيهاي فرد و يا گروه ديگر را جذب ساختار "خود" ميكند. دروني كردن احساسات، ارزشها و ويژگيهاي فرد ديگر، ويژگيهايي كه خودمان در آن زمينه ضعف داريم. نسبت دادن افكار و احساسات ديگران به خود و
تقليد از آنها. مثال: فردي كه قرار است كنفرانس بدهد، خود را جاي يك سخنران نامدار قرار ميدهد و اينگونه اعتماد بنفس پيدا ميكند. مثال درون فكني شديد: فرد پس از فوت همسرش نشانه بيماري متوفي را بروز ميدهد مثلا اگر همسرش بر اثر سكته قلبي فوت كرده باشد وي در جريان سوگواري به درد سينه مبتلا ميشود.
11- همانند سازي(IDENTIFICATION): روند الگوبرداري (تقليد) افكار، اخلاقيات، رفتار و سلايق فرد ديگر- تقليد ويژگيهاي مطلوب فرد ديگر-الگو قرار دادن ديگران-تطابق خود با ديگران بطور ناخودآگاه- افزايش احساس ارزشمندي با همانند سازي با شخصيتهاي برجسته و نامدار. مثال: دختر دانش آموزي كه مصرانه از مادر خود ميخواهد تا كفش مشابه كفش همكلاسي خود را برايش خريداري كند. اما به شدت تقليد از همكلاسي
استفاده افراطي و اغراق آميز از اين مكانيسمها منجر به روان رنجوري (اضطراب منتج شده ازرفتار ناهنجار كنترل بيش از حد غرايز) واختلالات رواني وشخصيتي در فرد ميگردند.
خود را رد ميكند. مثال: كارمند در جلسه اداره، زبان بدن مدير عامل را تقليد ميكند و يا نقطه نظرات مشابه وي را بيان ميكند. مثال: فرد به سينما رفتن علاقه مند ميشود چراكه فرد محبوب و مورد تحسين وي (الگو) به سينما علاقه دارد. مثال: فرد قرباني با مهاجم همانند سازي ميكند و رفتار وي را تقليد ميكند تا كمتر احساس درماندگي كرده و درمقابل احساس قدرت بيشتري نمايد. و ممكن است با مهاجم خود همدست نيز شود.
12- برون فكني(PROJECTION): نقطه مقابل درون فكني است-نسبت دادن احساسات، اميال، افكار، تكانه ها و گرايشات نامطلوب، ناخوشايند و غير اخلاقي خود به افراد و يا شيء خارجي ديگر. مثال: دختري كه نسبت به همكار مرد خود گرايش جنسي دارد، همكار خود را متهم به چشم چراني و هوسراني ميكند. مثال: شما از فردي نفرت داريد اما تصور ميكنيد وي از شما نفرت دارد.مثال:شما تصور ميكنيد نازيبا و غير جذاب هستيد واين تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب مي ورزيد (ترس از طرد شدن). مثال: مرد بي وفا نسبت به همسر خود، همسر خود را به خيانت متهم ميكند. بلاگردان سازي به معني سپر بلا قرار دادن ديگران نيز تلفيقي از برون فكني و انكار است.
13- والايش(SUBLIMATION): انرژي خود را صرف فعاليت هاي سازنده كردن-هدايت افكار و تكانه هاي ناپذيرفتني از سوي جامعه به اهداف پسنديده تر. مثال: فردي كه گرايشات جنسي و يا خشونت آميز قوي دارد به ورزش بوكس روي آورده و يا سرباز ميشود. مثال: دختري كه مجبور است براي لاغر شدن رژيم هاي سخت بگيرد به نقاشي علاقه مند شده و بيشتر تصاوير ميوه ها را نقاشي ميكند. مثال: مردي كه از عمل بريدن لذت ميبرد جراح ميشود. مثال: كودكي كه ميخواهد توجه والدين خود را جلب كند شاگرد ممتاز مدرسه ميشود.
14- باطل سازي(UNDOING): به خنثي كردن گفتار و اعمال پيشين اطلاق ميگردد. تلافي كردن رفتار وكردار ناپسند. مثال: مردي كه همسر خود را تحقير كرده است، براي همسر خود هديه ميخرد و يا بطور مبالغه آميزي از وي تعريف و تمجيد ميكند. مثال: فردي كه مرتكب قتل شده مكررا دستهاي خود رامي شويد. مثال: شما پشت سر دوست خود از وي بدگويي ميكنيد سپس از كرده خود پشيمان شده و وي را به منزل خود به شام دعوت ميكنيد. مثال: فرد ثروتمندي كه به موسسات خيريه كمك مالي ميكند، چرا كه ثروت خود را از طرق نامشروع كسب كرده است.
15- واكنش سازي(REACTION FORMATION): واكنش سازي و يا واكنش وارونه زماني است كه شما احساس ونيت خود را بطور اغراق آميزي عكس آن چيزي كه بوده ابراز ميكنيد. نوعي تظاهر و وانمود كردن. مثال: مردي كه گرايش به مردان ديگر دارد، نسبت به همجنس بازان ابراز نفرت ميكند. مثال: شما از مهماني بدنتان مي آيد اما بيشتر از ميهمانان ديگر به وي احترام گذاشته و به اصطلاح تحويلش ميگيريد. مثال: زن متاهل از بيم آنكه همكارش به وي علاقه مند نگردد با همكار مرد خود بدرفتاري ميكند. مثال: يك مرد خشن و پرخاشگر ممكن است با اين رفتار ميخواهد ترديدها و ناتوانيهاي جنسي خود را پنهان سازد. مثال: استاد دانشگاهي كه تصور ميكند از دانش علمي كافي برخوردار نيست بيشتر از واژه ها و اصطلاحات پيچيده و علمي استفاده ميكند.
16- آرماني ساختن(IDEALIZATION): برآورد اغراق آميز صفات و ويژگيهاي مثبت و ناچيز شمردن خصويات منفي و يا ناديده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبيهاي معشوق را مي بيند و از ديدن بديهاي آن عاجز است.
17- پيش بيني(ANTICIPATION): پيش بيني رويدادهاي احتمالي آينده و در نظر گرفتن واكنشها و راه حلهاي واقع گرايانه و جايگزين. برنامه ريزي براي آينده. ملاحظه پيامدهاي رفتار خود.
18- نوع دوستي(ALTRUISM): خدمت رساني و ياري رساندن به ديگران بطور سازنده كه رضايت فردي را بدنبال دارد. فرد از واكنش مثبت ديگران خشنود شده واحساس خوبي پيدا ميكند.
19- اجتناب و يا رويگرداني(AVOIDANCE): كنار آمدن با عوامل استرس زا
با عدم مواجهه با آنها. مثال: شما از همكار خود در اداره بدتان مي آيد بنابراين سعي ميكنيد با وي برخورد نداشته باشيد و يا نزديك وي نرويد. مثال: فردي كه از ارتفاع هراس دارد سعي ميكند از مكانهاي مرتفع دوري كند. مثال: هنگامي كه در مورد مسايلي كه از نظر شما ناخوشايند است سخن به ميان مي آيد سعي ميكنيد موضوع بحث را عوض كنيد.
20- شوخ طبعي(HUMOUR): تاكيد بر جنبه هاي جالب و طنز گونه عامل استرس زا و تعارضات. انحراف از جديت و نيمه خالي به نيمه مثبت و پر. مثال: شخصي كه دچار بيماري ناشناخته اي است اين موضوع كه، پزشكان قادر به تشخيص بيماري وي نيستند را دستمايه خنده قرار ميدهد.
21- انزوا(ISOLATION): تفكيك جزء و مولفه هيجان از خاطرات، تجارب و افكار دردناك. انباشت تمام هيجانات در يك بخش ذهني محبوس و غير قابل دسترس. مثال: دانشجوي پزشكي بدون احساس ترس از مرده و يا مرگ جسد تشريح را كالبد شكافي ميكند. مثال: كارمند بانك هنگام رويارويي با سارق با خونسردي و آرامش سارق را ناكام ميسازد اما پس از اينكه سارق بانك را ترك ميكند، وي بلافاصله از ترس ميلرزد و يا گريان ميشود.
22- خيالپردازي(FANTACY): فرد به منظور گريز موقتي از شرايط دردناك به خيالپردازي روي مي آورد. هدايت آرزوهاي دست نيافتني و يا نامقبول به قوه تخيل.
23- پيوند جويي(AFFLIATION): كمك خواستن و حمايت ديگران را خواستار شدن. تسهيم مشكلات با ديگران. 24- بي ارزش سازي(DEVALUATION): فرد اهداف مطلوب و خواستني اما غير قابل دسترس را بي ارزش و معيوب معرفي ميكند. مثال: مصداق ضرب المثل گربه دستش به گوشت نميرسد ميگويد بو ميدهد. مثال: فردي كه در مصاحبه ورودي استخدام رد ميشود، شركت مورد نظر را بي اعتبار معرفي ميكند.
25- ناچيز شماري(TRIVIALIZING): كوچك شمردن و بي اهميت شمردن مسايل مهم وجدي. مثال: فرد پس از به زمين خوردن، پس از برخاستن ميخندد. مثال: پسري كه از سوي دختري طرد ميگردد به دوستانش ميگويد كه آن دختر زياد هم خوشگل نبود.
26- طفره و انحراف(DEFLECTION):منحرف كردن توجه بسوي مسايل و افراد ديگر.
27- بازداري هدف(AIM INHIBITION):هنگامي كه ما با اهداف و آرزوهاي دست نيافتي مواجه ميشويم، انتظارات خود را تقليل ميدهيم. نوعي جابجايي و دليل تراشي ميباشد. مثال: مردي كه به يك زن گرايش جنسي دارد اما به هر دليلي قادر نيست نياز اصلي خود (ارضا جنسي) را تامين كند (مثلا زن متاهل است) به زن ميگويد، تنها چيزي كه ما نياز داريم يك دوستي صميمانه است. مثال: فردي كه به حرفه دامپزشكي علاقه وافري دارد اما نميتواند در رشته مزبور ادامه تحصيل بدهد دستيار دامپزشك ميشود.
28- دو پاره سازي(SPLITTING):فرد اطرافيان خود را به دو گروه عمده خيلي خوب و خيلي بد تقسيم بندي ميكند. و همه چيز را سياه و سفيد ميبيند. از قانون همه يا هيچ استفاده ميكند. اما اين دو گروه مدام جاي خود را به يكديگر ميدهند. يعني فردي كه صبح خيلي بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خيلي خوب قرار مي گيرد. علت آن عدم توانايي فرد در كنار آمدن با احساسات دوسوگرا ميباشد. مثال: زن از شوهر خيانت كار خود خرده نميگيرد اگر چه شوهرش كماكان به روابط نامشروع خود ادامه ميدهد.
29- گوشه گيري(WITHDRAWAL):فرد تصميم ميگيرد براي كاهش عوامل استرس زا از اطرافيان خود كناره گيري كرده و انزوا طلب ميشود.
30- جسماني كردن(SOMATIZATION): تعارضات (مشكلات رواني) خود را به شكل نشانه هاي جسمي بروز ميدهند.دربخش هايي از بدن كه از اعصاب سمپاتيك وپاراسمپاتيك عصب گيري ميشوند. هدايت اضطراب به مشغوليت ذهني با شكايت از يك مشكل جسماني براي منحرف ساختن توجه از مسايل رواني آزار دهنده. فرد بطور اغراق آميزي نگران سلامتي خود است. اين مكانيسم با خودبيمار انگاري متفاوت است كه فرد براي جلب توجه ديگران از يك بيماري موهوم شكايت ميكند. در خود بيمار انگاري فرد بطور ناخوداگاه تكانه هاي ناپذيرفتني را به شكل نگراني جسمي بي مورد بروز ميدهد. خود بيمار انگاري نيز با تمارض متفاوت است در تمارض نشانه هاي بيماري عمدا ايجاد ميشوند. علايم جسماني كردن مثل فشار خون بالا، تيك هاي عصبي و يا بثورات جلدي. مثال: مردي كه زن خود را تهديد به زدن مي كند ناگهان دستش فلج ميشود. مثال: يك فرد بسيار پرخاشگر و سلطه جو، كه شرايط زندگي اجازه بروز اين رفتارها را از وي سلب كرده است، به فشار خون بالا مبتلا ميشود.
31- تبديل(CONVERSION): مانند جسماني سازي ميباشد اما اين بار تعارضات در نواحي از بدن كه از عصب حركتي و حسي عصب گيري ميشوند بروز مي يابند. انتقال تعارضات رواني (تكانه هاي سركوب شده) به نشانه هاي جسمي به منظور تسكين اضطراب. اين علايم شامل نابينايي، فلج شدن و نا شنوايي موقت و يا تشنج، سردرد، خستگي و تيك هاي عصبي ميباشد. مثال: مصرف بيش از حد مشروبات الكلي به آخر هفته محدود ميشود.
32- جداسازي(COMPARTMENTALIZATION): فرايند انفصال بخشي از خود از هشي
اري ديگر بخشها. مثال: مرد درستكار و اميني كه از بازگرداندن كتاب كتابخانه سرباز ميزند و دو نظام ارزشي متمايز را در كنار هم حفظ ميكند. مثال: دزدان در ميان خود و با خانواده خود بسيار درستكار و صادق ميباشند.
33- گسستگي(DISSOCIATION): تفكيك گروهي از افكار و فعاليتها از بخش اصلي سطح هشياري و گريز رواني از شرايط آسيب زا. جدا كردن خود از واقعيت. تغيير عمده و موقتي در شخصيت ويا هويت. وجود دو يا چند روند ذهني در آن واحد بدون يكپارچه شدن آنها. فرد روندهاي رفتاري و هيجاني خود را از الگوي رفتاري هشيار و يا هويت معمول خود جدا ميسازد. قطع به هم پيوستگي خاطرات، هيجان و خوداگاهي. قطع ارتباط با خود و يا محيط. مانند واپس راني بوده و معمولا در پي يك ضربه روحي سهمگين عارض ميگردد. مثال: خيال پروري در طي روز. مثال: شما پس از تصادف سهمگين به گونه اي رفتار ميكنيد كه انگار شما در اين تصادف حضور نداشته ايد. مثال: نياوردن مشكلات كاري به خانه (يك گسستگي سالم).
34- قدرت مطلق و يا همه توانا(OMNIPOTENCE): فرد به گونه اي رفتار ميكند كه گويي از يك قدرت، توانايي و يا موهبت ويژه برخوردار بوده و برتر از ديگران است.
35- نمادي سازي(SYMBOLIZATION):يك بازنمايي رواني، يك ايده و يا شيء پيچيده جاي خود را به يك شيء و يا عمل ديگر ميدهد. جابجايي آرزوهاي عميق(سركوب شده) و نسبت دادن آنها به اشيا و اعمال. مثال: سربازان علت پيوستن به ارتش را دفاع از پرچم معرفي ميكنند. مثال: شكل گيري روياها.
36- خيالپردازي در خودمانده(AUTISTIC FANTACY):نوع شديد خيالبافي است كه درآن فرد كاملا يك زندگي خيالي را براي خود پديد مي آورد.
37- رفتار پرخاشگرانه، منفعل، منفعل-پرخاشگرانه و با قاطعيت: نيز ديگر مكانيسمهاي دفاعي ميباشند.
38- مقاومت(RESISTANCE):ايستادگي شديد در برابر ورود داده هاي سركوب شده(ناهشيار) به سطح هشيار. 39- شكايت و رد كمك(HELP-REJECTING COMPLAINING): فرد مدام از اطرافيان خود شكايت كرده و مكررا تقاضاي كمك ميكند اما زماني كه ديگران ميخواهند به وي كمك كنند و يا وي را راهنمايي كنند، پيشنهادات، اندرزها و كمكهاي ديگران را رد ميكند. در واقع اين رفتار در استتار احساسات، خصومتها و يا سرزنش پنهان نسبت به ديگران، در فرد بروز مي يابد.
------------------------------------------------------------------------------------
از نحوه خوابیدن زوجین در کنار هم می توان پی به روحیات آنان برد
در این مطلب درمورد روانشناسی زوجین از روی خوابیدن آن ها صحبت می کنیم.
شاید فکر کنید زوجهایی که پشت به پشت به هم میخوابند، روابط خوبی با هم ندارند اما این موضوع کاملا برعکس است. تحقیقات اخیر نشان میدهد میتوان از روی شکل خوابیدن زوجها به ارتباط میان آنها پی برد.
*زوجهایی که پشت به هم میخوابند، رابطهای ایمن و بادوام دارند!
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت سلام دکتر، تحقیقاتی که مشروح آن در سایت انگلیسی زبان Dreams منتشر شده است نشان میدهد، ۵۰ زوجها پشت به هم میخوابند و ۲۷ درصد اصلا هیچ تماسی با هم ندارند. به گفته روانشناسان و مشاوران جنسی عدم تماس هنگام خواب و پشت به هم خوابیدن برخلاف آنچه عموم مردم گمان میکنند نشانه روابط محکم بین زوجین است. این حالت نشان میدهد زوجها در عین داشتن رابطهای گرم به هم وابسته نیستند.
*زوجهایی که پشت به هم میخوابند اما بدن هم را لمس میکنند، رابطه ای راحت و آرام دارند!
تحقیقات نشان داده ۲۳ درصد زوجها پشت به هم میخوابند اما بدنشان همدیگر را لمس میکنند. به گفته روانشناسان ۹۴ درصد این نوع زوجها خوشبخت هستند و زندگی زناشویی خوبی دارند.
*زوجهایی که یکی پشت به دیگری میخوابد، ارتباطی حمایتی دارند!
۱۸ درصد زوجها به این شکل میخوابند و در اکثر موارد مرد است که همسرش را از پشت بغل میکند. در این زوجها یک نفر حس حمایتی برای طرف دیگر دارد.
*زوجهایی که روبروی هم میخوابند و بعد از هم جدا میشوند، زوجهایی مستقل و در عین حال وابسته اند!
۸ درصد زوجها اینطور میخوابند. این زوجها روبری هم هستند و برای ۱۰ دقیقه پاهایشان با هم در ارتباط است اما بعد جدا میشوند. و هر یک به یک سمت میخوابند این زوجها زندگی خوبی دارند و در عین وابسته بودن، مستقل هستند.
*زوجهایی که یکی جای دیگری را هم میگیرد، زوجهایی نامتعادلند!
در این زوجها، یک نفر نقش ثانویه دارد و به دنبال بر هم زدن تعادل در زندگی است.
*زوجهایی که حین خواب زن سر بر شانه مرد است، عاشق همند!
این حالتی شایع مخصوصا در زوجهایی است که تازه زندگی مشترک را آغاز کردهاند و عشق بین همسران زیاد است.
*زوجهایی که روبروی هم اما بلافاصله میخوابند، ارتباط ضعیفی با هم دارند!
۲ درصد زوجها اینطور میخوابند و این نشان ارتباط بسیار کم بین آنهاست.
*زوجهایی که روبری هم و با تماس میخوابند زوجهایی بسیار نزدیک هستند!
ویژه زوج ها:
هر وقت خواستین قهر کنین قبلش اینارو با همسرتون طی کرده باشین که قوانین قهر باید در هر شرایطی رعایت بشه.
1) حق نداریم به خونواده های هم توهین کنیم.
.
2) حق نداریم مسایل و مشکلات کهنه رو مطرح کنیم. تو هر دعوا فقط راجع به همون موضوع بحث میکنیم.
3) شام و ناهار نپختن و شام و ناهار نخوردن نداریم. همه اعضا مثل حالت عادی باید برای غذا حاضر باشن.
.
4) سلام و خداحافظی در هر صورت لازمه
.
5) هبچکس حق نداره جای خوابشو عوض کنه
.
6) هر کس برای آشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش کادو بخره
.
7) حق نداریم اشتباه طرف مقابلو تعمیم بدیم . مثلا عبارت تو همیشه.... ممنوعه.چون اینکار دعوا رو به اوج میرسونه
.
8) باید به هم فرصت بدیم که هرکی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا 5 دقیقه صحبت کنه و طرف دیگه هم 5 دقیقه زمان برای پاسخگویی داره. و بعد اگه حرفی باقی موند باید به فردا موکول بشه تا سر و ته بحث مشخص باشه.
تفاهم به این معنی نیست که هر چی که شما دوست دارید...
طرف مقابلتون هم دوست داشته باشه...
تفاهم از سه تا «ت» تشکیل شده...
«توانایی تحمل تفاوت ها»...
چرا ازدواج نكردي؟
كي بچه مياريد؟
چرا يه بچه داري؟
من يه رژيم خوب سراغ دارم اخه خيلي چاق شدي!
شوهرت هنوز بيكاره؟.....
هر سوالي كه باعث بشه طرف مقابل ناراحت يا معذب بشه، تجاوز به حقوق ديگريست و نشان دهنده ی اين است كه : "سوال كننده حرمت نفس ندارد"